اینو تو یادداشتهای یکی از بچه ها خوندم خوشم اومد و کپی کردم: (البته از نویسنده اش معذرت می خوام که بی اجازه کپی کردم)
خدایا...یادته یه وقتی چقدر پاک بودم.
یادته هیچ وقت به دستورهات نه نمیگفتم. یادته یه زمانی به خاطر تو دل
هیچکی رو نشکستم. یادته از تنهایی بود که به اینجا رسیدم. یادته یکی از
رفقام! حتی یه دونه شون درست و حسابی رفاقت نکرد... ولی.. ولی خوب بیشترش
تقصیر من بود! آره از اولش هم به رفیقای با مرامم کم محلی می کردم. دوسشون
داشتماااااا ولی خوب حوصله ی رفیق بازی نداشتم. تنبلی کردم. غلط کردم. دل
خیلی ها رو شکستم. خدایااااااا ولی! تو چند بار دیدی به بچه کوچولو هایی
که بهم توجه میکردند و باهام شوخی میکردند اخم کنند. خدایا به خاطر پاکی
دل اون کوچولوها. به خاطر دل کوچیک خواهرزاده ام. ...منو ببخش. کمکم کن.
نذار از این بدتر بشم. دست ترحمتو رو سرم بکش... خدا گفتی بدون واسطه دعا
نکنیم! باشه... به حرمت امام رضا... به معصومیت امام حسین... به بزرگی
پدر! منو ببخش و نذار بد تر از این شم... خدایا. منو نگاه کن! باز هم به
رؤیاهام بیا... بازم میخوامت!